روزی که جنگی هفت سال و ۱۱ ماهه شروع شد و تا آخرین روز مردادماه ۱۳۶۷ با پذیرش رسمی آتش بس تداوم یافت، اما کمتر کسی به روز قبل از شروع رسمی جنگ توجه دارد. راستی ۳۰ شهریورماه ۵۹ چه اتفاقی افتاد؟ آیا در مرز ها هم مثل سایر نقاط کشورمان آرامش قبل از طوفان حاکم بود یا این مناطق از پیش در کانون درگیری ها قرار داشتند؟ با هم مروری به وقایع سی ام شهریورماه ۱۳۵۹ می اندازیم.
اروندرود امروز لحظات ناآرامی را سپری می کند. مدت هاست که این آبراهه مرزی، دیگر آرامش سابق را ندارد. بعثی ها ادعا هایی روی مالکیت آن دارند و اجازه نمی دهند شناور های ایرانی به راحتی در آن تردد کنند. عراق امروز ۳۰ شهریورماه ۱۳۵۹ اروند، خرمشهر، آبادان و پاسگاه مؤمنی از توابع خرمشهر را هدف حملات خمپاره ای قرارداد. نیروی دریایی عراق به پاسگاه دریایی ایران در خرمشهر حمله کرد و طرفین با یکدیگر درگیر شدند. در این درگیری یک ناوچه خودی آتش گرفت و غرق شد. در آبادان که به عرض اروندرود با خاک عراق فاصله دارد، پالایشگاه آبادان، پایگاه خسروآباد و اسکله ۱۱ و ۱۲ هدف توپهای دشمن قرار گرفتند. فاصله زیاد نیست و توپخانه دشمن مسلط عمل می کند.
کمی بعد تانکر نفت جزیره مینو غرق شد و دو مجروح و دو مفقودالاثر به جای گذاشت. این طرف نیرو های غالباً مردمی هستند و آن طرف یک ارتش کاملاً مجهز. کسی به درد مرزنشین ها نمی رسد. خبری از اعزام عمومی به مرز ها نیست! یک قایق ایرانی که به قصد انتقال مجروحان روی اروند پیدا می شود، بعثی ها آن را هم می زنند و غرق می کنند.
نیرو های ایرانی توان اندکی دارند. ماهیت مدافعان، یگان های مرزی ارتش با نیرو های سپاه و داوطلبان مردمی است، اما همین نیرو های اندک نیز صبر نمی کنند عراق هر کاری دلش می خواهد انجام بدهد و آن ها بی تفاوت نگاه کنند؛ بنابراین به اقدامات خصمانه دشمن واکنش نشان می دهند. یک کشتی تجاری عراق در اروندرود هدف قرار می گیرد و آسیب می بیند. این حمله باعث غرق شدن کشتی نمی شود، اما به بعثی ها می فهماند که طرف مقابلشان دست بسته نیست.
کمی بالاتر از آبادان و خرمشهر در منطقه رملی فکه، عراقی ها پاسگاه های ایرانی را هدف قرار می دهند. با این وجود شاید وضعیت خوزستان از ایلام و کرمانشاه بهتر باشد. این مناطق که بعد از شروع جنگ جبهه غرب نامیده شدند، زودتر مورد هجوم زمینی دشمن قرار گرفتند. عراق روز ۳۰ شهریورماه ۵۹ پاسگاه های گیسکه، چغاحمام و چیلات در مرز های سومار، نفتشهر و دهلران را به تصرف در می آورد. جنگ وارد فاز علنی خود شده است، اما ۲۴ ساعت بعد مهرآباد بمباران می شود و تا آن زمان، کسی نمی خواهد باور کند جنگ شروع شده است!
عراقی ها نیمی از هواپیما های خود را به عربستان، کویت، امارات، عمان، یمن شمالی و اردن می فرستند. یک کار احتیاطی که وقتی جنگ رسمی شد، از حملات متقابل ایرانی ها در امان بمانند. این طرف، اما حتی گمرک خرمشهر و آبادان تخلیه نمی شوند. مملو از اجناس و ماشین های گران قیمتی هستند که بعد از شروع جنگ برخی از آن ها به دست دشمن می افتند! کسی به حرف مرزنشین ها گوش نمی دهد. خیلی ها به استانداری و دیگر مسئولان گفته اند که لااقل اجناس گمرک را تخلیه کنند، ولی کسی از بالادستی ها باور ندارد که عراق بخواهد تا آنجا پیشروی کند!
در همین روز ۳۰ شهریورماه ۱۳۵۹ ستاد لشکر ۵ مکانیزه عراق به تمامی واحد های تابعه خود دستور می دهد تا اطلاع ثانوی سکوت رادیویی را رعایت کنند. این سکوت باید آرامش قبل از طوفان اصلی باشد. مدافعان سنگربندی می کنند. خرمشهری ها هنوز نمی دانند باید بروند یا بمانند. روی جاده اثری از ازدحام خودرو ها نیست. کسی هشدار لازم را صادر نمی کند. برخی از مردم شهر های مرزی تصور درستی از عمق فاجعه ندارند. رزمندگان و فرماندهان حاضر در منطقه اجازه صدور دستور ترک فوری شهر را ندارند. تصمیم روی این موضوع از حیطه اختیار آن ها خارج است. همه می دانند به زودی اتفاق بزرگی رخ می دهد، اما نمی توانند کاری جز تحکیم مواضع دفاعی خود انجام دهند.
عراق به کشتی تجارتی ایران در خور موسی حمله می کند. این ششصدوششمین و آخرین حمله آن ها به مواضع ایران پیش از شروع رسمی جنگ است. حوالی ظهر روز بعد ۳۱ شهرویورماه ۱۳۵۹، ده فرودگاه و پایگاه هوایی ایران مورد حمله جنگنده های عراقی قرار می گیرد. اخبار از شروع رسمی جنگ ایران و عراق خبر می دهند. وضعیت دفاعی کشور مناسب نیست. باید از پیش کاری صورت می گرفت.
منبع: روزنامه جوان