ازدواج متفاوت 3 سلبریتی معروف ایرانی + عکس

گاهی اوقات شیوه خواستگاری شکل غیرمعمول به خود می گیرد و اگر این موضوع مربوط به چهره های مشهور باشد بازتاب های زیادی پیدا می کند.

  1. چهارشنبه ۱ خرداد ۹۸ ساعت ۲۲:۰۰ (۴ سال،۱۰ ماه قبل)
خواستگاری‌های عجیب و غریب سلبریتی‌ها / از خواستگاری ۵ صبح تا ازداج زیر آب
به گزارش فرانگر

در این مطلب به شیوه های عجیب خواستگاری و ازدواج در بین سلبریتی ها خواهیم پرداخت.

مراسم ازدواج زیر آب!

داغ ترین سوژه مراسم عجیب ازدواج، مربوط به شیوا طاهری است. وی که با سریال گذر از رنج ها شناخته شد چند روز قبل با انتشار ویدئویی در زیر آب خبر ازدواجش را رسانه ای کرد.

خواستگاری ۵ صبح

خواستگاری های عجیب و غریب سلبریتی ها / از خواستگاری ۵ صبح تا ازداج زیر آب

فرهاد آئیش در برنامه دورهمی راجع به خواستگاری اش خاطره جالبی را تعریف کرد. این بازیگر گفت: من با مائده تئاتری را در آلمان اجرا کردیم من به این نتیجه رسیدم که ایشان یک آدم خاصی است. بعد از دو سال در عرض ۳ روز خوابش را دیدم، یادش افتادم، گفتم حتما این نشانه ای ست و او جفت من است. همان موقع ساعت ۵ صبح به او زنگ زدم و گفتم می خواهم با شما ازدواج کنم.

بیشتر بخوانید: واکاوی علت دخالت مردم در زندگی افراد مشهور/سلبریتی هایی که عاشق جنجال به پا کردن هستند

خواستگاری اینترنتی!

خواستگاری های عجیب و غریب سلبریتی ها / از خواستگاری ۵ صبح تا ازداج زیر آب

ماه چهره خلیلی که در انگلیس درس خوانده و خانواده اش نیز ساکن لندن هستند درباره نحوه خواستگاری اش گفت: به دلیل اینکه مادر و پدرم در لندن هستند از طریق اینترنت خواستگاری کردند. خانواده داماد ایران بودند ما همه انگلیس بودیم، گل خریدیم، من چای آوردم، بعد از اینکه من بله را گفتم این طرف نقل پاشیدن در تلویزیون.

خواستگاری دانشجویی

خواستگاری های عجیب و غریب سلبریتی ها / از خواستگاری ۵ صبح تا ازداج زیر آب

داریوش ارجمند چند سال قبل در مصاحبه ای با جام جم درباره ازدواجش گفته بود: سال اول که در دانشگاه مشهد قبول شدم در کلاس آقای دکتر علی شریعتی دخترخانمی را دیدم که در همان نگاه اول از او خوشم آمد. چهارسال در آن دانشگاه درس خواندیم و من همیشه به آن خانم علاقه مند بودم، بی آن که حرفی بین ما ردوبدل شود.

سال چهارم پس از اتمام امتحانات من در حیاط دانشگاه منتظر ایشان ایستادم تا از پله ها پایین بیاید، او آمد. با هم سلام و علیک کردیم و چندقدم بیرون از دانشگاه راه رفتیم. به من گفت: آقای ارجمند با من کجا می آیید؟ گفتم: می خواهم شما را به منزل برسانم. او متعجب گفت: صورت خوشی ندارد. بقیه ما را می بینند و من پاسخ دادم: هیچ اشکالی ندارد. هرکس ما را با هم دید شما اسمش را بگویید تا من برایش کارت دعوت عروسی بفرستم و این گونه من از ایشان خواستگاری کردم.




همرسانی نوشتار: