«علیرضا علیفر، یکی از پدیده های منفی گزارشگری تلویزیون، به تازگی تهدید کرده از ایران می رود و به کارش در یکی از شبکه های آن طرفی که در تضاد با منافع کشورش نباشد، ادامه می دهد. او که به سوتی دادن در ارائه گزارش شناخته شده است، در شاهکار تازه اش، سیدجلال حسینی را به عنوان هافبک لوانته در جریان دیدار این تیم با رئال مادرید معرفی می کند تا مرزهای «گاف»دادن در گزارشگری فوتبال را جابه جا کند. علیفر اشتباهش را این طور توجیه می کند که حتما «سیدجلال سه سوته به لوانته رفته» و این خبر در فضای رسانه ای ایران هنوز بازتاب داده نشده است!
علیفر که تا همین چند سال پیش به واسطه بی دانشی اش در امر گزارشگری به بازی های بامداد شبکه سه و ورزش تبعید شده بود، هرگز قبل از ساعت ۱۲ شب گزارشی نمی کرد و بیشتر، بازی های غیر زنده بامداد را که غالبا دیدارهای بی اهمیتی بودند، به او می دادند؛ اما او که به این باور رسیده بود که می تواند نامی برای خودش در بین گزارشگران روز تلویزیون باز کند، با اتخاذ حربه ای تازه سعی کرد دوباره خودش را به «قبل از نیمه شب» بکشاند. تصمیمش این بود که در جریان دیداری که گزارش می کند آن قدر «بامزه بازی» دربیاورد تا سوژه دابسمش شود و نامش در فضای مجازی سر زبان بیفتد. اتفاقا حربه اش هم جواب داد. در فضای مجازی، سرهنگ علیفر به نیمچه غولی تبدیل شد که سوتی ها و دابسمش های او از فضایی به فضای دیگر می چرخید. همین توجه در فضای مجازی دوباره مسئولان شبکه های سه و شبکه ورزش را «فریفت» که چه «نعمتی» را دارند از دست می دهند!
علیفر دوباره به قبل از نیمه شب برگشت و بازی های مهمی از جمله رقابت های دو تیم مطرح اسپانیایی یعنی بارسلونا و رئال مادرید را گزارش کرد. این بار او در فضای مجازی هم برای خودش فعالیت حسابی به راه انداخت و با تأسیس کانالش سعی کرد دنبال کننده های زیادی هم برای خود به ارمغان بیاورد. البته که اشتباهات علیفر ربطی به قبل و بعد از نیمه شب نداشت؛ تلفظ های عجیب و غریب نام بازیکنان از یک سو و منابع خبری اش از سوی دیگر هر روز روان مخاطب را نابودتر از روز قبل می کرد، به طوری که بارها وقتی مخاطبان می شنیدند که قرار است فلان بازی را علیفر گزارش کند، صدای تلویزیون را می بستند.
قبل از این که علیفر با خواندن نام سیدجلال حسینی به عنوان بازیکن لوانته دوباره سر زبان ها بیفتد، کار شگفت انگیز دیگری هم کرده بود. در جریان دیدار رقابت های یورو ۲۰۱۶ فرانسه بود که بازی لهستان و ایرلند شمالی را گزارش می کرد، علیفر که همواره منبع معتبری به نام «ویکی پدیا» (!) برای گزارش هایش انتخاب می کرد، این بار حسابی دور خورد. ماجرا از این قرار بود که یک ایرانی با علم به این موضوع که مرجع اطلاعات علیفر، ویکی پدیاست، با رفتن به این سایت نام معمار ورزشگاه نیس را تغییر داد و اسم خودش یعنی امیر دولاب را به جای آن نوشت. علیفر هم که تصور می کرد کشف بزرگی کرده، در آنتن زنده معمار ورزشگاه را دولاب امیر خواند تا سطح اطلاعات ورزشی اش را به رخ مخاطب بکشاند.
او البته فقط در گزارشگری نیست که خودش را دست بالا و به عنوان بهترین گزارشگر ایران می داند، بلکه معتقد است به مراتب از عادل فردوسی پور بهتر است و همواره با علم روز دنیا در امر فوتبال سروکار دارد. او مدرک مربیگری A آسیا دارد و با همین مدرک، خودش را برترین مربی دنیا هم می داند. فرگوسن و پپ گوآردیولا را قبول که ندارد هیچ، به آنها بارها توهین هم کرده است. علیفر معتقد است از کارلو آنچلوتی و کاپلو به مراتب چیزهای بیشتری می داند و کار مربیگری لوئیس انریکه را هم قبول ندارد. او مدعی است نه تنها می تواند ساختار دفاعی تیم ها را در ایران اصلاح کند، بلکه نظریه ای بنیادین برای خودش دارد که ساختار تدافعی فوتبال دنیا را هم دگرگون می کند!
این چنین فردی (کسی که سر کار گذاشته شده بود و می گفت قرار است هدایت یک تیم لیگ برتری را بر عهده بگیرد) سال هاست در صداوسیمای ایران تریبون دارد و بازی ها را گزارش می کند؛ البته گزارش که نه، سال هاست به بهانه گزارش بازی، ادعاهای بی اساسش درباره فوتبال، نظریات سطح پایینش درباره ساختار خط دفاعی و توهین های عجیب و غریبی را خطاب به مربیان و بازیکنان دیدار مذکور هم به زبان می آورد. با این که رسانه ها بارها درباره وضع نامطلوب گزارشگری او از مسئولان صداوسیما انتقاد کرده بودند، ولی سرهنگ گاهی از دایره گزارش دور می شد و بعد دوباره برمی گشت تا نشان دهد عزمی جدی در تلویزیون ایران وجود دارد که او همچنان بازی ها را گزارش کند.
علیفر شاید در این زمینه تقصیری نداشته باشد. به او آن قدر پروبال دادند و نظارتش نکردند تا شد یک گزارشگر خودبرتربین تلویزیونی که نه تنها مربیان و گزارشگران داخلی، بلکه خارجی ها و علم آنها را هم سطحی و دم دستی می دانست. علیفر مقصر نیست، آنهایی که علیفر را به تلویزیون کشانده و دو دهه به او تریبون دادند تا سوهان روح مخاطبانشان شوند، مقصر هستند؛ همان هایی که با دانش ضعیفشان در انتخاب این گونه افراد، دست کم ناآ گاهی شان را به همان اندازه علیفر نشان داده اند.
سرهنگ حالا دوباره از موضع بالا صحبت کرده و می گوید برای ادامه کارش در شبکه های ایرانی زبان آن طرف آب می رود؛ شاید پسِ ذهنش این باشد که باید کمپینی هم برای حفظ او به راه بیفتد تا این گزارشگر خبره (!) از چنگ تلویزیون رها نشود و شاید هم آن قدر خودش را بالا می بیند که کارکردن در فضای ایران را برای خودش کوچک تصور می کند. به هر حال او طبق گفته خودش پیشنهاد های زیادی دارد و می خواهد برود ولی بد نیست لحظه آخر، دستِ آنهایی را که پای او را به تلویزیون کشاندند و حامی اش بودند هم بگیرد و با خود ببرد؛ چرا آن طرف آبی ها از پدیده «علیفریسم» لذت نبرند؟»